خون از مژه می ریخت به تشییع غریبش/آن نیزه که می برد سر بی بدنش را پیراهنی از نیزه و شمشیر به تن کرد / با خار عوض کرد گل پیرهنش را زیباتر از این چیست که پروانه بسوزد / شمعی به طواف آمده پرپر زدنش را ***** آغوش گشاید به تسلای عزیزان / یا خاک کند یوسف دور از وطنش را خورشید فروزان شده در تیرگی شام /تا باز به دنیا برساند سخنش را
آن کشته که بردند به یغما کفنش را / تیر از پی تیر آمد و پوشاند تنش را
کلمات کلیدی: